مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
امیـن حـضرت یـکـتـا چـرا نـمیآیی چـراغ دیــدۀ زهــرا چـرا نـمـیآیـی پیمبر است که با گریۀ هر سحر گوید اَلا سُــلالــۀ طـاهــا چــرا نـمـیآیــی علی به ناله صدا می زنـد بـیا مهـدی صـفـای خـانـۀ مـولا چـرا نـمـیآیـی حسن هنوز هم از کوچهای تُرا خواند غـریب کـوچـۀ غـمـها چرا نمیآیـی حسین منتظرِ منتـقـم به گـودال است امـیـد زیـنـب کـبـری چـرا نـمیآیـی تو ریسمانِ اسارت ز دست عمه بگیر امـیــر قـافـلـه، جـانـا چـرا نـمیآیـی هـنـوز پـاسـخ این درد را نـمیدانـیم که اهـل بیت و تـماشا! چـرا نمیآیی بـیـا که آه یـتـیــمـان کـربـلا گـویـند: جـواب خـون دل مـا چـرا نـمـیآیـی به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد پـنـاه هــر دل تـنـهـا چـرا نـمـیآیـی بخـونِ دیـدۀ عطشان کـربلا بر گـرد دوای غــصـۀ سـقـّـا چـرا نـمـیآیـی به استخوان شکسته، به سیـنۀ خسته که با لـگـد شده امضـا چـرا نمیآیی قـسم بخـون بنا حق چکـیده از نـیـزه امـیــد سـیّــد بـطـحـا چـرا نـمـیآیـی چه قرنها که به غربت گذشته در غربت مـقـیـم خـیـمـۀ صحـرا چـرا نمیآیی تویی که صاحب عزای عزیز زهرایی سـفـیـر مـاتـم عـظـمـا چرا نـمیآیـی هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم هنوز منـتظـرت خـونِ دیـدۀ مظلـوم |